در ارتباط با انواع هوش با دو نظریه هوش کلی و هوش چندگانه مواجه خواهیم بود که عبارتند از:
محققان و روان شناسان در ابتدا ، هوش را یک قابلیت و توانمندی عمومی جهت تجزیه و تحلیل و تفکر عقلایی و سنجیده توصیف و بیان می کردند. این نگرش همان نظریه هوش کلی یا کلاسیک هوش می باشد. در این نظریه هوش به طور عمومی ارزیابی و اندازه گیری می شود.
نظریه هوش چندگانه را اولین بار هوارد گاردنر ارائه و بیان کرد. براساس نظریه گاردنر هوش یک قابلیت و استعداد عمومی نیست و هوش های مختلفی در افراد متفاوت یافت می شود که در کنار هم به گونه ای تلفیقی به کار برده می شوند. براساس نظریه گاردنر کیفیت هوش های چندگانه این فرصت و توانایی را برای افراد مهیا می سازد که به فعالیت ها و مشاغل مختلفی نظیر نویسندگی ، هنرپیشگی ، مهندسی و … مشغول شوند.
این نوع هوش یعنی توانمندی و قابلیت استفاده از زبان ، واژه ها و گفتار. سخنوران ، شاعران و نویسندگان و … توانمندی و قابلیت بالایی در استفاده از این نوع هوش دارند. افرادی که هوش کلامی قوی دارند به خوبی قادرند از واژه ها و عبارات در زمان نوشتن و صحبت کردن بهره بگیرند. این اشخاص معمولاً در قصه گویی ، حفظ و ثبت داده ها و خوب خواندن توانایی بالایی دارند.
هوش منطقی ـ ریاضی توان و قابلیت به کارگیری تفکر ، تجزیه و تحلیل ، منطق و ارقام است. حسابداران ، دانشمندان ، فیزکدانان توانایی بالایی در به کارگیری این هوش دارند. افراد دارای هوش منطقی ـ ریاضی بالا به صورت ادراکی و ذهنی با به کارگیری انگاره های منطقی و عددی می اندیشند و بدین وسیله میان داده های گوناگون ارتباط ایجاد می نمایند.آن ها پیوسته درباره ی جهان پیرامون خود کنجکاو هستند ، بسیار سوال مطرح می کنند و از آزمایش و امتحان لذت می برند.
هوش دیداری ـ فضایی یعنی تسلط و قابلیت فهم داده ها و پدیده های بصری ، تغییر و تحول آن ها و خلق تصاویر ذهنی بی آن که محرک اصلی حضور داشته باشد. هوش فضایی قابلیت خلق تصاویر ذهنی سه بعدی و حرکت و تغییر در آن تصاویر را شامل می شود. مخترعان ، معماران ، هنرمندان تجسمی توانایی بالایی در به کارگیری این هوش دارند. افراد دارای هوش دیداری ـ فضایی قوی جهت کسب اطلاعات احتیاج دارند که یک تصویر ذهنی دقیق و مشخص بسازند. این افراد از دیدن نقشه ها ، نمودارها ، تصاویر و فیلم لذت می برند.
هوش موسیقیایی تسلط و قابلیت درک موسیقی ، خلق ، نشر و فهم مفاهیم آهنگ و صدا در کنار توصیف دقیق عملکرد زیر و بمی ، ریتم ، طنین و کیفیت صدا می باشد. موسیقی دانان ، آهنگ سازان و خوانندگان توانایی بالایی در استفاده از این هوش دارند.
هوش بدنی ـ جنبشی استعداد و قابلیت مهار متبحرانه حرکات بدن و به کار گرفتن اشیاست. افراد دارای هوش حرکتی ـ فیزیکی فهم و استنباط خوبی از هماهنگی میان دست ها و چشم ها و حس تعادل برخوردارند. افراد ورزشکار ، رقصنده ، هنرپیشه ها و … توانایی بالایی در استفاده از این هوش دارند. این افراد از راه ارتباط با محیط پیرامون می توانند اطلاعات را ثبت و یا به خاطر بیاورند.
هوش میان فردی قابلیت ایجاد ارتباط و درک دیگران است. افراد دارای هوش میان فردی بالا اغلب استعداد و قدرت فوق العاده ای در فهم اهداف ، انگیزه ها و احساسات انسان ها دارند. افراد روان شناس و مشاور ، رهبران و سیاست مداران توانایی زیادی در به کارگیری این هوش دارند. این افراد سازمان دهندگان و حامیان خوبی می باشند و قادرند از مهارت های کلامی و غیرکلامی جهت ایجاد ارتباط با سایرین بهره بگیرند.
هوش درون فردی توانایی فهم و درک خویشتن و مطلع بودن از حالات درونی خود است. نظریه پردازان ، فیلسوفان ، پژوهشگران بیش از دیگران از این هوش بهره می برند. افراد دارای هوش درون فردی بالا از ارزیابی قابلیت های و استعدادهای شخصی ، تخیلات روزانه ، درک نقش خود و تحلیل روابط خود با دیگران خوششان می آید.
گاردنر بعد از مطرح کردن هوش های بیان شده ، بیان کرد کسانی هستند که در هیچ یک از طبقه های بالا جای نمی گیرند اما تمایل و علاقه بسیاری به طبیعت و فعالیت در این محیط دارند. این دسته اشخاص به جانورشناسی ، گیاه شناسی ، عکاسی ، پیاده روی و چادر زدن در طبیعت علاقه و از انجام آن ها لذت می برند. افراد دارای هوش طبیعت گرا در گروه بندی و لیست بندی اطلاعات و آگاهی سریع از جزئی ترین تغییرات در محیط اطرافشان توانایی بالایی دارند.
3 Comments
کسی که باهوش هست مگه همه چیش نباید عالی باشی و همه چی بلد باشه پس چرا الآن هوش ها اینقدر فایل بندی شده؟!
چنین منطقی وجود ندارد. هر کودکی می تواند در بخشی موفق باشد و در سایر بخش ها خیر
ممنون از موسسه هوش نیک و تیم عالی و خوش برخوردشون.