در سنین ۳ تا ۵ سالگی کودک چه می گذرد؟

رشد کودکان در تمام زمینه ها خیلی سریع اتفاق می‌افتد، جنب جوش و تحرک آنها در این دوره بیشتر شده و گرایش و تمایل بیشتری به بازی با کودکان دیگر نشان می دهند و با آنها همیاری و همکاری دارند.
کودکان در این دوره تصورات کلی نسبت به محیط و جهان هستی دارند و حس کنجکاوی آنها در این سنین افزایش می یابد بدین معنی که معنی کلمات را حین انجام کار ها و صحبت ها می خواهند بدانند و یا اینکه نسبت به آنچه می بینند و می شنوند، سوالات زیادی می پرسند و احساسات و شناخت خود را از محیط و جهان هستی از طریق بازی های کودکانه بروز می‌دهند.
کودکان هیچگونه قیودی در این سنین می شناسند؛ کتک می زنند، می شکنند و خراب می کنند و... با این وجود تقریباً همانند بزرگسالان عمل می کنند و به نظافت کردن اهمیت می دهند.
کودکان در پایان این دوره شرایط و آمادگی لازم برای ورود به دبستان را کسب می کنند.


ویژگی جسمانی کودکان 3 ساله ، 4 ساله و 5 ساله

در این سنین افزایش مداوم و پیوسته ای در قد و وزن کودکان پدید می آیند به نحوی که تناسب بدن کودکان تقریبا مانند بزرگسالان می شود؛ با این وجود کودکان عموما لاغر به نظر می رسند  زیرا تنه و پاها نسبت به سر و صورت رشد بیشتری پیدا می کنند.
کودکان در این دوره قوی تر شده و رشد طبیعی مغز به آنها این اجازه را می دهد که بین اعضای مختلف بدن شان و همچنین بین خود و محیط اطرافشان هماهنگی و کنترل بیشتری به وجود بیاورند.
در طی این فرآیند (رشد اندام ها و رشد طبیعی مغز) کودکان به هنگام حرکت کردن سرعت و توازن بیشتری دارند. مهارت هایی نظیر دویدن، پریدن و بالا رفتن که در واقع مهارت های حرکتی درشت نامیده می شوند به مقدار قابل ملاحظه ای بهبود پیدا می کنند و مهارت هایی مثل بستن بند کفش و استفاده از مداد که در واقع مهارت های حرکتی ظریف نامیده می شوند از پختگی کامل برخوردار نیست و این تغییرات را میتوان به خوبی در حرکاتشان در هنگام بازی کردن مشاهده کرد.

ویژگی شناختی  کودکان 3 ساله ، 4 ساله و 5 ساله

در این دوره جریان یادگیری با تفکر بیشتری همراه است. در این سنین یادگیری و فهمیدن زبان فراگیرتر شده و کودکان از اشیا، اعمال و مفاهیم تصاویر ذهنی را برای خود می سازند و قادر خواهند بود اشیا را بر حسب یک ویژگی مثلا رنگ یا شکل و... طبقه بندی کنند.
بارزترین ویژگی این مرحله خودمحوری کودکان است بدین معنا که کودکان تصور می کنند دیدگاهی غیر از دیدگاه خودشان وجود ندارد و از دیدگاه های دیگر آگاهی ندارند و اعتقاد دارند دیگران محیط و جهان هستی را به شیوه خودشان درک می کنند. این ویژگی و همچنین محدودیت ذهنی کودکان منجر می شود که کودکان احساس کنند هر اتفاقی که در جهان هستی رخ می دهد نتیجه کاری است که او انجام داده است و همچنین این خود محوری منجر به عدم انعطاف پذیری کودکان در درک دیگران می شود.
مفهوم دیگری که در این دوره مطرح می شود نگهداری ذهنی است بدین معنا که کودکان قادر نیستند درک کنند که مقدار ماده حتی وقتی شکل آن تغییر میکند، باز هم ثابت باقی می ماند یعنی درک نمی‌کنند وقتی آب از لیوان بلند و باریک به لیوان کوتاه و پهن ریخته می شود، مقدارش ثابت می ماند.
از نظر درک ریاضی، کودکان توانایی شمارش اعداد و فهم اصول اساسی در اعداد را دارند اما قادر به جمع و تفریق نیستند. در سنین ۲ تا ۳ سالگی ارتباط بین اعداد و مصادیق آنها برای کودک دقیق نیست و حتی در شمارش یک عدد را بیش از یک بار می شمارد و یا حتی برخی از اعداد را حذف می‌کنند و نمی شمارد.

ویژگی عاطفی کودکان 3 ساله ، 4 ساله و 5 ساله

کودکان در این سنین عواطف خود را به صورت آزادانه و آشکار ابراز می کنند ؛ و میتوان گفت بروز ناگهانی خشم در این دوره به صورت فراوان اتفاق می‌افتد.

کودکان به دلیل روبه‌رویی با بسیاری از موقعیت های جدید و همچنین داشتن قوه تخیل فعال ممکن است ترس های زیادی داشته باشند که بسیاری از آنها غیرمنطقی است. اگر این ترس ها سرکوب شوند و یا حتی شناخته نشوند ممکن است باعث مشکل های قابل ملاحظه ای به شکل هراس های خاص یا احساس عمومی اضطراب در دوره های بعدی زندگی شوند.

با توجه به این توضیحات مسخره کردن کودکانی که ترس خود را نشان میدهند و یا حتی قرار دادن کودکان در یک موقعیت ترس آور و یا حتی فراموش کردن ترس کودکان، کاری کاملاً غیر عاقلانه است. روش منطقی آن است که به کودکان بفهمانیم که آنها و ترس شان را پذیرفته‌ایم و محیطی امن برایشان به وجود آوریم.

اینکه آیا کودکان از چیزی میترسند یا آن را طبیعی تلقی می کنند به والدین و بزرگسالان آنها بستگی دارد؛ زیرا کودکان تا حد زیادی از بزرگترها تأثیر می پذیرند.

ویژگی اخلاقی کودکان 3 ساله ، 4 ساله و 5 ساله

پیاژه برای درک چگونگی رشد قضاوت اخلاقی کودکان به مشاهده نحوه بازی کردن آنها در بازی های قاعده دار نظیر تیله بازی در سنین مختلف پرداخت. در مرحله اول، کودکان در هنگام بازی کردن از مجموعه ای از قواعد خاص خودشان پیروی می کنند که این قواعد در راستای هیچ هدف جمعی از قبیل همکاری و یا حتی رقابت نیست و حتی ممکن است در طول بازی بارها این قواعد را تغییر دهند که به این گونه بازی ها، بازی موازی می گویند.
در حدود سن پنج سالگی، کودکان قواعد را مقدس و غیر قابل تغییر می دانند. این کودکان بر این باور هستند که قواعد بازی از طرف بزرگسالان وضع شده است و حتی برخی از آنها اعتقاد دارند که در اصل خداوند آنها را تنظیم کرده است و هرگونه تغییر در بازی خطا محسوب می شود گرچه ممکن است در هنگام بازی این قواعد را تقریباً مورد غفلت قرار دهند.
در این مرحله کودکان بیشتر به پیامدهای هر عمل توجه می کنند و قضاوت اخلاقی آنها به پیامدهای هر عمل بستگی دارد و به قصد و نیت فرد انجام دهنده توجهی نمی‌کنند. بنابر نظر کلبرگ استدلال اخلاقی کودکان در این سنین برمبنای اجتناب از تنبیه و دریافت پاداش استوار است یعنی کودکان به منظور جلوگیری از تنبیه شدن و یا حتی دریافت پاداش و مورد تشویق قرار گرفتن، از قواعد پیروی می کنند.
در این سن دعوا بین کودکان زیاد اتفاق می افتد ولی معمولاً کوتاه مدت است و به سرعت فراموش می شود. به عبارت دیگر وقتی کودکان را در یک محیط محدود و با تعداد کمی از وسایل بازی قرار دهیم، دعوا بر سر تملک وسایل بازی غیر قابل اجتناب است؛ دراین صورت باید به کودکان اجازه دهیم خودشان اختلافشان را حل کنند و تنها زمانی که دعوای آنها خارج از کنترل باشد، باید مداخله کنیم و با ارائه کردن راه حل های دیگر به آنها رقبا را منصرف کنیم و سعی کنیم نقش داور یا خاتمه دهنده دعوا را بازی نکنیم

ویژگی اجتماعی کودکان 3 ساله ، 4 ساله و 5 ساله

بنابر نظریه اریک اریکسون کودکان در سنین ۳ تا ۵ سال در مرحله ابتکار در برابر احساس گناه قرار دارند؛ به طوری که از کلمه ابتکار عمل برمی آید، کودکان خردسال احساس تازه هدفمندی دارند. آنها دوست دارند از پسِ تکالیف جدید برآیند، به فعالیت‌های با همسالان ملحق شوند، و ببینند با کمک بزرگسالان چه کاری می توانند انجام دهند.
اولین ویژگی این مرحله، تعامل و ارتباط مداوم کودک با سایر کودکان و همسالان است که در واقع این تعامل به شکل بازی کردن، آشکار می شود. کودکان از این طریق توانایی های بین فردی و خلاقیت خود را افزایش می‌دهند.
در این مرحله کودکان برای فعالیت‌های خود برنامه ریزی می کنند، بازی های جدید خلق می کنند و این بازی ها و فعالیت ها را با کودکان و همسالان انجام می دهند. اگر به کودکان این فرصت داده شود که خودشان برای فعالیت هایشان و همچنین بازی کردن با همسالانشان برنامه ریزی و تصمیم گیری کنند، حس ابتکار و خلاقیت در آنها افزایش پیدا میکند (که غالبا والدین به منظور محافظت از آنها جلوی این خلاقیت ها را می گیرند) و نسبت به توانایی های خود اطمینان پیدا می‌کنند.
از طرف دیگر؛ اگر این فرصت به کودکان داده نشود و این تمایل آنها از طریق سرزنش، انتقاد و یا حتی کنترل سرکوب شود، کودکان احساس گناه می کنند و تصور می‌کنند باعث آزار و اذیت هستند و خلاقیت در آنها سرکوب می شود.
این احساس گناه ممکن است منجر به عدم تعامل کودک با همسالانش شود و حتی ممکن است مانعی برای حس خلاقیت و کنجکاوی کودکان باشد. البته باید توجه داشت در برخی از موارد؛ لازم است کودکان به قدری احساس گناه داشته باشند تا متوجه شوند چگونه باید خود کنترلی را تمرین کنند.

داده های جدید را با داده های پیشین ارتباط دهید: اطلاعات تازه را به داده هایی پیشین کسب شده خود ارتباط دهید. در موارد دشوار تر ، بر روی فهم و استنباط مفاهیم اصلی دقت و توجه داشته باشید و بر روی جزئیات به صورت مجزا متمرکز شوید.

۴.۳/۵ - (۱۲ امتیاز)