در این مقاله سعی داریم تا شما را با دروغ های کتاب های روانشناسی کودکان آشنا نماییم.
ذکر این نکته ضروری است که کتاب های روانشناسی معتبر معمولاً بر شواهد مبتنی بر تحقیقات و تجربه حرفه ای تکیه می کنند.با این حال، برخی از ایده های اشتباه یا نظریه های منسوخ ممکن است در کتاب های قدیمی یا آثار توهین آمیز ارائه شود. همیشه بهترین کار این است که منابع را با دقت ارزیابی کنید و دیدگاه های متعدد را بخوانید تا درک بهتری از روانشناسی کودک به دست آورید.
روانشناسی به عنوان یک رشته چند وجهی به پیچیدگی های ذهن و رفتار انسان می پردازد و به دنبال رمزگشایی از فرآیند های رشد و پیچیدگی های ذهنی جوانان است.
در میان این حوزه وسیع، مطالعه روانشناسی کودک از اهمیت خاصی برخوردار است و فرآیندهای رشد منحصر به فرد و پیچیدگی های ذهنی جوانان را تحلیل می کند. در طول سال ها، کتاب های روان شناسی بسیاری منتشر شده اند که ایده هایی در مورد جنبه های مختلف رشد کودک، تربیت کودک و روش های آموزشی ارائه میکنند.
در حالی که بسیاری از این دانش ارزشمند و بینش های مبتنی بر شواهد را ارائه می دهند، مهم است که اذعان کنیم که خطا ها و نادرستی ها در این ادبیات وجود دارد.
به تصویر کشیدن کودکان در کتاب های روانشناسی اغلب منعکس کننده روندهای اجتماعی فعلی، سوگیری های فرهنگی و دیدگاه های نظری است. بنابراین در این گفته اشتباهات و افراط هایی وجود دارد که بر درک و تأثیرات عملی تربیت، آموزش و سلامت روانی کودک تأثیر می گذارد.
در این بررسی مقدماتی، سعی می کنیم برخی از دروغ ها یا اشتباهات رایج منتشر شده در کتاب های روانشناسی کودک را به دقت بررسی کنیم.
تحقیقات بیشتری که در این خصوص انجام شده
با این حال، تحقیقات معاصر بر تنوع و تفاوت های فردی در رشد کودکان تأکید می کند و بر تعامل پویا بین عوامل ژنتیکی، محیطی و اجتماعی فرهنگی تأکید می کند.
کتاب های روانشناسی با نادیده گرفتن این پیچیدگی، مسیرهای رشد کودکان را بیش از حد ساده می کنند و تنوع تجربیات و مسیرهایی را که محیط واقعی را مشخص می کند نادیده می گیرند. تست هوش کودک در این خصوص می تواند به شناخت توانایی کودکان و شناخت توانایی ذهنی آنها در جهت پرورش هوش کمک نماید.
علاوه بر این، کتاب های درسی روان شناسی گاهی افسانه «طبیعت در مقابل پرورش» را تداوم میبخشند و بحث را به عنوان دوگانگی ساده تر میکنند تا اینکه تعاملات پیچیده بین استعدادهای ژنتیکی و تأثیرات محیطی را روشن کنند.
علاوه بر این، به تصویر کشیدن فرزند پروری در کتاب های درسی روانشناسی می تواند انتظارات غیر واقعی را تقویت کند یا تصاویر مربوط به جنسیت را تقویت نمایند.
یک اشتباه رایج این است که دستاورد های رشدی را به صورت جهانی برای همه کودکان قابل اجرا میدانند. در حالی که نظریه های رشدی مراحل پیشرفت خطی را پیشنهاد میکنند، تحقیقات نشان داده است که کودکان با سرعت ها و روش های متفاوتی رشد میکنند. عدم شناخت این تنوع می تواند منجر به انتظارات غیر واقعی از فرزندان و استرسی شود که برای والدین ایجاد می کند. با تست استعدادیابی کودک می توان در جهت شناسایی هوش و استعداد کودک شناخت پیدا نمایید.
برخی از کتاب های روانشناسی فرض می کنند که برخی رفتارها یا ویژگی ها ذاتاً مردانه یا زنانه هستند. به عنوان مثال، آنها ارتباط خشونت با کودکان پسر یا مراقبت از دختران و مراقبت از آنها را می سنجند. این امر میل جنسی مضر را تقویت می کند و بیان هویت جنسی را محدود می کند.
به عنوان مثال، یک کتاب ممکن است ادعا کند که علاقه به بازی با عروسک ها یا ماشین های بازی نشان دهنده جنسیت یک فرد است، در حالی که در واقع علایق و مشاغل بر اساس جنسیت فرد متفاوت است.
یکی دیگر از اشتباهات رایج این است که ما سبک های فرزند پروری را به صورت جهانی موثر یا ناموفق معرفی می کنیم. در حالی که نظریه والدین سنتی، معمولا توصیه می شود، ممکن است برای هر کودک یا هر زمینه فرهنگی مناسب نباشد. نادیده گرفتن تغییرات فرهنگی در شیوه های فرزندپروری می تواند منجر به سوء تفاهم و مداخلات بی اثر شود.
برخی از کتاب های روانشناسی معتقدند که برخی از احساسات ذاتاً مثبت یا منفی هستند، صرف نظر از زمینه یا اهمیت فرهنگی. برای مثال، آنها خشم را «بد» و شادی را «خوب» تعریف میکنند. این ساده سازی تجربیات عاطفی ممکن است به تبعیض علیه کودکان به دلیل ابراز احساسات طبیعی آنها منجر شود.
به عنوان مثال، روانشناسان ممکن است فرض کنند که رشد فردی برای همه کودکان در همه جوامع یکسان است، در حالی که فرهنگ، محیط و شرایط اجتماعی می توانند بر رشد و هوش کودکان تأثیر بگذارند.
در واقع بهتر است به این نکته اشاره کنیم که رشد کودک پیچیده و چند بعدی است و با یک فرمول ساده قابل توصیف نیست. نه تنها عوامل ژنتیکی، بلکه عوامل محیطی و فرهنگی نیز بر رشد و تکامل کودکان تأثیر می گذارد. بنابراین، نگاه به رشد کودکان باید یکپارچه باشد و از ساده سازی های همه جانبه و غیر قابل قبول خودداری شود.
در واقع تاثیر هوش و استعداد در تربیت کودکان از اهمیت فراوانی برخوردار است و نیاز است که والدین به آن توجه نمایند.
به تصویر جنسیت در کتاب های درسی روانشناسی کودک نیز باید با احتیاط بیشتری برخورد کرد. این بدان معنی است که برخی از رفتارها و عملکردها نباید منحصراً با یک جنسیت مرتبط باشند. در عوض باید به تنوع و تفاوت های فردی توجه کرد و از تبعیض جنسیتی پرهیز نمود.
نکته بعدی که باید به آن توجه کرد اهمیت فرهنگ و محیط در رشد کودکان است. فرهنگ و محیط زندگی کودک تاثیر زیادی در تجربه و رفتار او دارد و این نکته باید در تحلیل و تربیت فرزندان مورد توجه قرار گیرد.
در نهایت، شناخت اشتباهات رایج در نمایش کودکان در کتاب های روانشناسی، ایجاد دیدگاه آگاهانه و توجه به تنوع و پیچیدگی های فردی و فرهنگی می تواند به والدین و مربیان کمک کند تا بهترین تصمیم را برای رشد و تربیت سالم و سالم فرزندان خود بگیرند.
مقالات مرتبط
تربیت کودک موفق چه روش هایی دارد؟