اولین مرحله از آموزش یه سبک خردمندانه، برخورد با چالش یا مشکل به صورت رفتار آرام ، خونسرد و غیرهیجانی همراه با بازتاب های مثبت در لحظه ی اولیه می باشد.
فرزندپروری ، مانند بسیاری از مراحل زندگی ، پر از چالش های غیر منتظره است. تصور کنید پسر نوجوان شما می گوید که دیگر به خدا اعتقاد ندارد و یا دختر ۱۶ هجده ساله در یک رابطه نامشروع جنسی آسیب دیده است.
اینها انواع دشواری از مسائل است که والدین را به پاسخ خردمندانه فرا می خواند. در بخش دوم مجموعه خود در زمینه تربیت خردمندانه ، روند طرح مسئله را بررسی می کنیم. مسئله ای که باید حل شود اغلب آنقدر واضح به نظر می رسد که وسوسه می شویم به طور کلی از این مرحله صرف نظر کنیم. ما به سادگی، سعی می کنیم یک مسئله به سبک هیجانی حل کنیم قبل از اینکه بفهمیم واقعاً چه اتفاقی رخ داده است.. اما حل یک مشکل به صورت ناکارآمد گره گشا نخواهد بود.
یکی از مهمترین گامهای ارائه پاسخ عاقلانه ، اطمینان از شناسایی صحیح مشکل است. تعدادی از فاکتورها وجود دارد که باید هنگام تنظیم یک مسئله در نظر بگیریم:
بهتر است بدانید مشکلات یا یک معما و یا از مسئله ی پررمز و راز هستند. برخی از مسائلی که ما به عنوان والدین نوجوان با آنها روبرو هستیم ، معماها است. معماها ، مانند جدول کلمات متقاطع روزانه در مجلات هفتگی ، پاسخ های مشخصی دارند و در صورت داشتن دانش صحیح و صرف وقت و تلاش برای پیگیری راه حل ، معمولاً حل می شوند. به عنوان مثال ، نوجوان شما در بیدار شدن صبح برای رفتن به مدرسه مشکل دارد، زیرا خیلی دیر به رختخواب می رود. تنظیم زودتر از زمان خواب و کمک به او در یادگیری نحوه قطع ارتباط با دستگاه های دیجیتالی قبل از خواب ، احتمالاً مشکل را برطرف می کند. حتی وقتی با یک معما دست و پنجه نرم می کنیم ، معمولاً یک راه حل صحیح وجود دارد.
در مقابل ، رمز و رازها مشکلات دشواری هستند که معمولاً فاقد راه حل کامل هستند. اکثر آنها فقط مسائل فنی نیستند که نیاز به حل عملی دارند، بلکه مشکلات اخلاقی نیز هستند که شامل تعادل اهداف ، ارزشها و دیدگاههای رقابتی است. بسیاری از سخت ترین چالش های فرزندپروری (و زندگی) رمز و راز است. آنها هیچ پاسخ “درستی” ندارند، زیرا پاسخ به بسیاری از عوامل دیگر شناخته و ناشناخته بستگی دارد.
و همچنین مقادیری که ما در اختیار داریم. کمک به نوجوان خود در انتخاب و آماده شدن برای یک کار حرفه ای، خود یک معما است. شناسایی یک مسیر شغلی که آینده اش را تضمین می کند ، غیرممکن است ، چه رسد به لذت و خوشبختی در طول زندگی. از آنجا که مشکلاتی که رمز و راز هستند معمولاً فاقد راه حل کامل بوده ، نتیجه نهایی با توجه به پیش بینی شرایط دشوار و نامشخص ممکن است به سادگی بهترین کاری باشد که می توانیم انجام دهیم.
مشکلات اغلب پیچیده تر از آن است که به نظر می رسد. اجازه ندهید احساسات شما مسئله را تعریف کنند. ما اغلب مشکلات را بر اساس واکنش اولیه خود درک می کنیم. روش های زیادی برای مشاهده یک مسئله وجود دارد که ما نسبت به اکثر آنها چشم پوشیده ایم. ما یک تعصب داریم که نظرمان را به سمت ساده سازی بیش از حد سوق می دهد و مشکلات را خیلی باریک می بینیم ، اغلب به صورت مثبت یا منفی. به عنوان مثال، آیا باید یا نباید اجازه دهید پسرتان در شب مدرسه با دوستانش به یک کنسرت برود؟ بسیاری از تصمیمات واقعاً آنقدر که به نظر می رسد سیاه و سفید نیستند.
اگر فقط وقت بگذاریم و همه گزینه ها را در نظر بگیریم ، دامنه امکانات معمولاً بسیار گسترده تر است. این مسئله که آیا اجازه می دهید پسرتان به کنسرت برود ، یک مسئله ساده “بله یا خیر” به نظر می رسد. با این حال ، عقلانیت طرح این مسئله ، ممکن است ما را بر آن داشته باشد تا مجموعه ای از عوامل را در نظر بگیریم: او با چه کسی خواهد رفت؟ آیا به او اعتماد داریم؟ آیا به دوستانش اعتماد داریم؟ چقدر دیر به خانه می آید؟
آیا کنسرت در مکانی امن و راحت برگزار می شود؟ این یک نمایش رپ است یا کنسرت موتزارت؟ آیا او تعهدات دیگری مانند کارهای مدرسه دارد که ممکن است تحت تأثیر حضور در مدرسه باشد؟ چنین سوالاتی به ما کمک می کند تا ببینیم مسئله به همان سادگی که ممکن است برای اولین بار به نظر برسد نیست و یک سری ملاحظات باید نحوه تعریف مسئله را شکل دهند. مثلا، اگر بزرگترین نگرانی ما در مورد دوستانی است که او با آنها خواهد رفت ، پس مسئله ممکن است واقعاً در مورد اعتماد و مسئولیت باشد و آنجاست که باید توجه ما را معطوف کند.
مشکلات با گذشت زمان تکامل می یابند. اگرچه ممکن است اعتقاد داشته باشیم که در یک برهه از زمان مسئله خاصی را حل کرده ایم ، اما بسیاری از موضوعات باید دوباره مرور شوند. حتی وقتی کاملاً ساده به نظر می رسند ، با تغییر شرایط و بالغ شدن نوجوان ما ، مشکلات ممکن است تغییر کنند.
نحوه تعریف و پاسخگویی به مسائل روزمره مانند تکالیف درسی ، مقررات منع رفت و آمد و معاشرت با بزرگتر شدن کودکان ما تغییر خواهد کرد. آنچه ممکن است در سن ۱۰ سالگی قابل قبول نباشد ، ممکن است در سن ۱۴ سالگی قابل بحث و گفتگو باشد و در سن ۱۸ سالگی کاملاً از دست ما خارج شود. ماهیت مشکلات ، درست مانند فرزندان ما ، با گذشت زمان تغییر می کند.
ما اغلب سعی می کنیم یک مشکل را با نوجوانمان حل کنیم تا قبل از اینکه واقعا مشکل را مشخص کنیم، مشخص کنیم. با توجه به زمان به قاب مشکل به درستی می تواند والدین را بسیار زیاد و نجات جوانان و پشتیبانی و راهنمایی عاقلانه که نیاز دارند.
ادامه دارد…
منبع :
ترجمه از سایت https://parenthetical.wisc.edu
هوش نیک اصفهان – زهرا صالحی. کارشناس ارشد مشاوره خانواده